اصفهان
در شهر اصفهان-
هنگام نیمشب-
درآسمان شوق-
شادان پرنده ی دل من در صعود بود
از غرفه ی محقّرخود بر فراز کوه-
همچوعقاب دور نگر-
چشم جست وجو برشهر انداختم-
یک سوشکوه معبد ومعراب های شهر-
یک سو جلال خاطره انگیز چارباغ-
یک سوصفای زنده ی زاینده رود بود!!!!
اندیشه های درهم وبرهم به ذهن من-
چون دود می خزید.
گویی نسیمی ازذل تاریخ اصفهان-
در شهر می وزید.