سؤالاتی که جواب دادن به آن آسان نیست
شما جواب این سوالات و بدید!!!
چرا منی که سنی ازم گذشت دوست دارم به زیردستام ستم کنم؟
چرا احساسات دیگران و زیر پا له و خورد می کنم؟
چرا به خواسته های دیگران احترام نمی گذارم در صورتی که باید اونا به خواسته هام احترام بگذارند؟!
چرا دوست دارم چیزایی و فرزندام داشته باشند که خودم در کودکی داشته ام؟
چرا زمانی که بر نفع منه فرزندم و بادیگران مقایسه میکنم؟
چرا باید فرزندم را سرکوب کنم که نتونه با خواسته هاش برسه؟
چرا باید فرزندم را در سن یا زمانی که آسایش حق اوست، با مشکلات رو برویش کنم؟
چرا می خواهم به اجبار او را با مشکلات خودم روبرو سازم در حالی که برای او مضر است؟!
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
چرا.........................................................؟
واقعاَ چرا؟؟؟؟؟؟؟
چه کسی به جواب این سؤالات فکر می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کسی که این سؤالات و تو ذهنش پرورانده از کجا جواب سؤالاتش و بپرسه؟
چرا باوادار کردن فرزندانمان به انجام کار هایی که به ظاهر کمک به آینده است اما؟..................................
چرا با انجام این ظلم ها به حق فرزندانمان آنها را هر سال، هر ماه، هر هفته، هر روز، هر ساعت، هر دقیقه وحتی هر ثانیه، وادار به درخواست مرگ کنند و از ما تصویری دیو مانند در ذهنشان بسازند؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آنها باید از چه کس یا کسانی تقاضای کمک کنند؟؟؟؟؟
این بود گلایه ی بعضی از نوجوانان از فلک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و خلاصه ای از طرف آنها:
ـــ چرا به دنیا آمدیم که مورد ظلم و ستم بزرگترها قرار بگیریم؟
واین است گلایه ی من از فلک:
که ای فلــــــــــــــــــــــک چرا زود دیر میشود؟