فرصت التماس
خیلی سریع رد شد ازم
فرصت التماس نذاشت
دلش یه جای دیگه بود
دروغ می گفت کسی نداشت
پشت سرش داد می زدم
گوشش بدهکارم نبود
اصلا به فکر غصه ای
که بی نگاش دارم نبود
اشکامو پاک نکرد،نگفت
گریه بده برای من
عکسامو آتیش می کشید
وقتی به جاده دلسپرد
از گریه دق مرگ میشدم
غصه ی اشکامو نخورد
شکست و زیر پاش گذاشت
دلی که ازم ربود
کسی نبود بهش بگه
رسم رفاقت این نبود
هرچی قسم دادم نموند
هرچی که گفتم نشنید
پاهای من سست شدو
دستاشو از دستم کشید