سفارش تبلیغ
صبا ویژن

//هرچی تو بخوای//

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نامه ای برای خدا

خدای خوبم سلام!

خدای عزیزم حالا که دارم این نامه را می نویسم احساس خوبی دارم، چون چند دقیقه پیش تصویر خودم و توی آینه تماشا کردم. من به چیز هایی که تو بهم دادی فکر کردم. مثلا موهام، چشمام، لبهام، دستهام، پاهام، گوشهام و خیلی چیزهای دیگه که  من نتونستم اونا رو تو آینه ببینم ولی تونستم حسشمون کنم. یکی از اون ها که خیلی مهمه قلب منه ! من اونو با تپش هاش حس میکنم. وقتی شادم، میدوم، میخندم یا عصبانی میشم، اون آروم، تند، ناراحت،یا هیجان زده میتپه. اون باعث میشه که من آدم ها رو دوست داشته باشم یا باعث میشه که خیلی وقت ها احساس شادی بکنم ویا وقتی کسی مریض میشه یا ازم دور میشه ناراحت بشم. این درسته که قلب، هرگز دیده نمیشه ولی همه ی آدم ها میدونن که اون خیلی با ارزشه و من خیلی ازت ممنونم که بهم قلب دادی تا با تپش هاش به ما کمک کنه بهتر زندگی کنیم. اگر تو به ما قلب نمی دادی، ما هیچ وقت از موفقیت های دیگران شاد نمیشدیم، هرگز روز تولد دوستامون و تبریک نمی گفتیم، هیچ کس، هیچ کس و دوست نداشت و آدما بهم کمک نمیکردن. اما تو، توسینه ی ما یه قلب مهربون گذاشتی تا دنیای قشنگی و که بهمون بخشیدی زیباتر بشه. ولی یک چیزی منو خیلی ناراحت میکنه، آخه بعضی از آدم ها توی قلبشون رو بجای دوستی و مهربونی اشتباهی پر از دشمنی و بدی کردن. اونها باهم قهرن و همیشه عصبانی هستن و دلشون میخواد همه رو اذیت کنن.

خدای عزیزم! ازت میخوام که کمک کنی همه ی قلبها پر از مهربونی بشه تا همه ی آدم ها، همدیگه رو زندگی کردن و خوبی کردن و دوست داشته باشن.

خدای خوبم با همه ی تپش های قلبم میگم که دوست دارم!!!

9384876421

 

 

9384876421


زندگی به من آموخت:

بنام خداوند بزرگ داور برحق خداوند ایثار و انصاف

 مردونه بخونید و قضاوت کنید و نظراتتون و بگین:

من عاشق دختری شدم و میخواستم باهاش ازدواج کنم بهش هم گفتم جریان از چه قراره و اون درجواب عملی که انجام دادم ابراز علاقه و محبت کرد.

چند وقتی گذشت و عشقمون نسبت بهم روز بروز بیشتر و بیشتر شد تا جایی که من بخاطر مشکلاتی میخواستم دست به کارهای احمقانه مثل: فرار از خونه وخودکشی و.... بزنم ولی بخاطر حرفهایی که اون بهم زد نظرم عوض شد. من اونقدر بهش وابسته شده بودم ودوسش داشتم که بخاطرش باخانوادم سرش دعوامون شد و من جلوشون دراومد و ایستادگی کردم.

خلاصه خیلی دوسش داشتم که مردونه حاضر بودم همه کاری انجام بدم ولی اون و از دست ندم.

اما اون دیشب در جوابم میگه:«بیا دیگه نه پیام بهم بدیم و نه بهم زنگ بزنیم اینطوری برا هر دومون بهتره»

آره شاید برا اون بهتر باشه آخه ممکنه یه کیس بهتر از من نسیبش شده باشه ولی کجاش برا من مفیده؟ اینکه باید بشینم و غصه بخورم یا اینکه مهره ی بازی دختری که من باعث شدم معنی دوست داشتن و عشق و علاقه رو بفهمه یا اصلا اینکه گول عشق الکی یه دختر و خوردم؟؟؟ بکدوم دلیل برام خوبه؟؟؟

این اتفاق دیشب برا من رخ داد شب قبلش برا یکی ازدوستام که کارش عذاب دادن و شکستن دل دخترا بود چند وقت قبلش هم برا یکی دیگه از دوستام که برای اولین بار عاشقی و مزه کرده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!! آیا این رسم دوست داشتنه؟؟؟ مگه عشق لباسه که هروقت دوسش نداری بندازیش دور و یکی دیگه رو برداری یا ظرف یکبار مصرف که فقط باید یکبار ازش استفاده کنی آخه بی سواد عشق مقدسه باید جلوش زانو بزنی اگه ازش استفاده کردی////////////////////////////////////////// منظورم از این حرفا اینکه چرا بیشتر این اتفاقا برا پسرا رخ میده تا برا دخترا اکثریت معتقدند که جنس مؤنث از رو لطیف و احساساتی برخوردارند اما من معتقدم که این مبحث برعکسه !!

 میگن که چرا جوونا رو می آرن سمت و مواد مخدر مثل سیگار یا مواد روان گردان مثل حشیش و شیشه یا مواد شیمیایی مثل کراک یا هروئین.......

یکی از دلیلاش همینه چون میخواد گذشتش و فراموش کنه!                                                                بنظر شما خوبه با دل کسی بازی بشه که در آخر هم اونی که با شکست روبرو شده غصه بخوره هم خدایی نکرده بخاطر معتاد شدن یه جوون خانوادش غصه بخورند؟ حالا که گذشت ولی زندگی به من آموخت:

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

خدا نگذره از کارات ******* که با زندگیم و دنیا

تو بازی کردی  و رفتی *******   و تنهام گذاشتی  با دردام

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ

9138979781


سرنوشت پسر عاشقی که با شکست روبرو شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نظر

  9384876421

 

  

 

  

9384876421

 

بنام خدا

می خوام سرنوشت یک پسر عاشق شکست خورده رو بگم و ازتون می خوام که در موردش قضاوت کنید وبگید که مشکل کارش کجا بوده که باید صفت عاشق شکست خورده پسوند اسمش بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاحکیم دانا وتوانا

یک پسری4 سال از عمرش رو وقف دختری کرد که در آخر معلوم شد ه بیهوده به پاش سوخته!!!!!!!!!!!!!

خلاصه اون پسر ازترس اینکه طرف مقابلش دست ردبه سینش بزنه هیچ حرفی در این مورد به اون دختر نزد.

سالها این بار سنگین رو تحمل کرد وحدث می زد جواب اون دختر منفی باشه بهمین خاطر کارهای زیادی انجام داد تا فراموشش کنه ولی بی فایده بود 

 تا اینکه یک روز ازاین سر در گمی خسته شد و تصمیم گرفت واقعیت و بیان کنه!!!

چند روز بعدباهاش قرار گذاشت و از اون دختر شنید که :

خواستگار دارم وچون می خوام درس بخونم بهش گفتم:

فعلاً قصد ازدواج ندارم وخواستگاره هم گفت می رم و یه زمان دیگه ای میام.

پسر باشنیدن این حرفا دلش و زد به دریا و به دختره گفت :

که دوستت دارم!!!!!!!!!!!!!!

جریان دوست داشتنش رو گفت اما دختر به شوخی گرفت!!

با جدی صحبت کردن پسر دختر نیز بحث و جدی گرفت و گفت حداقل 5روز مهلت میخوام.

2روز بعد بود که دختر گفت:

پدر و مادرم هم باید این موضوع رو بدونن و تو باید یه کسی رو بفرستی خونمون تا بهشون بگه!!!

اما پسر گفت:تا جوابت و ندونم با خانوادت صحبت نمی کنم چون مطمئنم اولین سؤالشون ازت اینه:

نظر تو در موردش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه دختر حرفی برا گفتن در برابر جواب پسر نداشت...

.....

....

...

روز موعود فرارسید......................

پسر دختر و مطلع کرد که می بایستی جوابش و بگه...

اما دختر جواب داد:امروز اصلاً حال ندارم!!!

پسر گفت:من از تو یه چیز می خوام که بگی اونم آره یا نه !!!

دختر پرسید:مگه برات هیچ فرقی هم می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی به پسر بر خورد وجواب داد:

اگه فرقی نمی کرد اینقر صبر نمی کردم.!.!

دختر پرسید: اگرفرقی می کنه پس چراحرف حرف خودته؟؟؟؟؟

چرانمی خوای بری با خانوادم صحبت کنی؟؟؟؟

پسر دوباره جواب داد:

چون مطمئنم اولین سؤالشون ازت اینه:

نظر تو در موردش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دختر پرسید:اگرجوابم منفی بود قول میدی قهر نکنی؟؟؟

پسر جواب داد:ازاین حرفت معلوم که جوابت منفی در این صورت دیگه کاری باهات ندارم ولی باشه قهر نمی کنم اما مطمئن نباش که همون آدم قبلی خواهم بود در مقابلت.....

دختر گفت:آره جوابم منفی!!!

پسر پرسید:توکه جوابت منفی بود پس چرا می خواستی با خانوادت صحبت کنم؟؟؟

جواب داد:میخواستم به خانوادم بگی شاید اونا بتونن نظرم و تغییر بدن ولی خودت اینجوری خواستی!!!!!!!!!

اون پسر خیلی ناراحت شد اما ناراحتیش و جلوی اون دختر بروز نداد

تا حدی که دختر فکر کرد پسر اصلاً ناراحت نشده وشروع کرد تیکه به پسر بچسبونه واز اونجایی که پسر زود از کوره در نمی رفت جوابی به دختر نداد......................................................................

 

 

حالا شما قضاوت کنید وبگید کار کدوم و کجاش اشتباه بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 در ضمن اونا باهم فامیل بودن!!!!!!!!!!!!!

حالا که اون دختر دل این پسر و شکونده چه جوری می خواد تو روش نگاه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟