سفارش تبلیغ
صبا ویژن

//هرچی تو بخوای//

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آتش عشق

امروز مانده ام در افکارم......در گیرم با رشته های زنجیره ی بند  بند وجودم..........

اخر نمیتوانم باورش کنم که آتشی سوزناک بر قلبم  شعله ور کرد ومرا سوزاند ........

صدایش کرده بودم که ای با مرام  خاموشم کن با سطلی از محبت.....

با یه فرقون کوچیک از عشق .........

اما انگار نمیشنوید خواستم سمعکی بهش بدهم اما دیگر نبود که صدایم را بشنود

09138979781


حکایت پیرمرد

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت : می خورم به سلامتی 2 بوسه !!

بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!

.

.

گفت :

اولیش اون بوسه ای مادر از گونه بچه تازه متولد شده می بوسه و بچه نمی فهمه!

دومیش اون بوسه ای که بچه از گونه مادر فوت شدش می بوسه و مادرش متوجه نمیشه ...

09138979781


چه دردی است

چه دردی است در میان جمع بودن 

ولی در گوشه ای تنها نشستن 

برای دیگران چون کوه بودن 

ولی در چشم خود آرام شکستن 

برای هر لبی،شعری سرودن 

ولی لبهای خود همواره بستن 
به رسم دوستی،دستی فشردن 
ولی با هر سخن قلبی شکستن 
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش 
ولی در بطن چون غوغاست به غربت دوستان بر خاک سپردن 

ولی بر دل امید به خانه بستن 

به من هر دم نوای دل زند بانگ 

چه خوش باشد از این غمخانه رستن