سفارش تبلیغ
صبا ویژن

//هرچی تو بخوای//

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ســــــــــــــــــکــــــــــــــــــــــــوت

تاریخ تولدت مهم نیست، تاریختبلـــورتمهمه

اهل کجا بودنت مهم نیست،اهــل و بـجـابودنت مهمه

منطقه زندگیت مهم نیست ،منطــق زنـدگـیتمهمه

و گذشته ی زندگیت مهم نیست

 

امــروزت مهمه که چه گــذشتـه ای واسه فــردات میسازی

09138979781


رویای پسرک عاشق و تنها

یکی بود یکی نبود!

غیر از خدا هیچکس نبود!

روزی بود و روزگاری پسری بود که همیشه دعا میکرد که خدا دلش واز غم و غصه نجات بده.

از خدا میخواست که دلش و از یه عشق پر کنه شب و روز توی همین فکر بود همیشه دعاش به درگاه خدا این بود که خدا یه دختر خوشگل رو سر راهش قرار بده و مهر اونو به دل اون دختر بندازه تا روحشون باهم یکی بشه و پسر قصه ما از تنهایی دربیاد.

سالیان سال بود که دعاهاش هیچ اثری نداشت و به آرزوش نمیرسید.

خیلی احساس پوچی میکرد، دیگه همه چیز براش بیرنگ و عادی شده بود، دیگه همه چیز دلش و زده بود از هیچ چیز خوشحال نمی شد، همه روز ها براش تکراری شده بود تا اینکه زد و یک شب توی خواب یه دختر خوشگل و قشنگ ودید که بهش لبخند میزد..............................

(پسر قصه به دختر رویا گفت:

ـــ چی میشد اگه مال من میشدی؟

(دختر رویا باز بهش خندیدJJJJ

(پسر قصه که تازه کمی دل و جرأت پیدا کرده بود دوباره گفت:

ـــ میای دلامون و باهم یکی کنیم؟؟؟

(دختر رویا گفت:

ـــ برای اینکه دلا یکی بشه باید عاشق بود...

(پسر قصه گفت:

ـــ چی میشد اگر تو عاشق من بودی؟L

من میتونم باعشق یه خونه بسازم به بزرگی آسمون ها، یه باغ براش درست کنم اندازه تموم جنگل های دنیا!!!!!!!!!!!!

وسط باغش یه حوض میسازم اندازه تموم دریا ها اون وقت توی اون حوض از عشق خودم میریزم تا پر از ماهی های قشنگ بشه و همشون اسم تورو صدا بزنندJ!

(دختر رویا خندید وگفت:

ـــ مگه میشه تو با عشق این کارا رو بکنی؟

عشق هیچوقت تنها نمیآد همیشه غم و عشق باهم میان!!!!

وقتی هم که میان نمیذارن تو اون خونه و حوض و بسازی.

(پسر قصه گفت:

‌ـــ من سر غم و با همون سنگای خونه میشکونم!!!

(دختر رویا گفت:

ـــ اونوقت سنگای اون خونه همرنگ خون میشن!!

(پسر قصه گفت:

ـــ من با شاخه های درخت های باغ غم و میزنم تا بره!!!

(دختر رویا گفت:

ـــ اونوقت از غم تمام برگای درختا زرد میشن و میریزن و خشک میشن!!!!!!

(پسر قصه گفت:

ـــ من غم و توی حوض خفه میکنم تا دیگه ما رو اذیت نکنند!!!

(دختر رویا گفت:

ـــ اونوقت آب حوض بوی غم میگیره و همه ی ماهی ها میمیرن و دیگه نمیتونند اسمم و صدا بزنندLLLL!!!

....

......

..........

..............

...................

.......................

...........................

حالا بنظر شما پسر قصه چیگفت؟؟؟


شیخ حیله گر

چیست فرق آدمی با جانور؟

تا که می نازد به خود از آن بشر

 

آدمی را گر نبود این امتیاز

بود بیش از جانور غرق نیاز

 

هست این نیروی ممتاز بشر

عقل دور اندیش و آینده نگر

 

در شگفتم من چرا این برتری

گشته در او مایه ی وحشی گری؟

 

در طبیعت بی گمان هر جانور

هست در هنگام سیری بی خطر

 

من نمیدانم چرا نوع بشر

وقت سیری می شود خونخوار تر

 

در میان جنگل دور و دراز

هیچ حیوان دیده ای همجنس باز؟

 

هیچ شیری دیده ای در بیشه زار

جمع شیران را کشد بالای دار؟

 

هیچ گرگی بوده کز بهر مقام

گرگ ها را کرده باشد قتل عام؟

 

هیچ ماری دیده ای با زهر خود

کشته ها بر پا کند در شهر خود؟

 

هیچ میمون ساخته بمب اتم

تا که هستی را کند از صحنه گم؟

 

دیده ای هرگز الاغی بار بر

مین گذارد کار زیر پای خر؟

 

هیچ اسبی دیده ای غیبت کند

یا به اسب دیگری تهمت زند؟

 

هیچ خرسی آتش افروزی کند؟

یا گرازی خانمان سوزی کند؟

 

هیچ گاوی دیده کز اعتیاد

داده گاو و گاوداری را به باد؟

 

پس چرا انسان با عقل و خرد

آبروی دام و دد را میبرد؟

 

پس بود دیوانه بی آزار تر

زانکه محروم است از عقل بشر

 

مولوی استاد حکمت در جهان

کرده بس این نکته را شیرین بیان

 

آزمودم عقل دور اندیش را

بعد از این دیوانه سازم خویش را

 

زین سبب آن کس که مینوشد شراب

تاشود لایعقل و مست و خراب

 

چون شود از عقل و حیلت بی خبر

بس شرف دارد به شیخ حیله گر

 

میترا روحانی