سفارش تبلیغ
صبا ویژن

//هرچی تو بخوای//

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چو از هر خانه شبها ناله برخواست

چو از هر خانه شب ها ناله برخاست

زدل ها شعله ی صد ساله برخاست

 

شهیدان همچو گل در خاک خفتند

زخاک سرخ ایشان لاله برخاست

 

ز هر سو کاروان کشتگان رفت

هزاران شیون از دنباله برخاست

 

سموم ظلم دشمن آن چنان تاخت

که در یکدم ز گلها ژاله برخاست

 

چنان آتش به خوزستان فکندند

که از هر موج کاروان ناله برخاست

 

 کریمی

9138979781


باکه گویم ای یاران قصه ی پریشانی

باکه گویم ای یاران قصه ی پریشانی

حال ناخدا دارم در شبان طوفانی

لحظه ای نیا ساید چشم گریه آلودم

چون درخت پر اشک در هوای بارانی

شب که برسر مژگان اشک من گره بندد

خانه خموشم را می کند چراغانی

از لبان خندانم حال دل ندانستنی

خفته در تبسم ها گریه های پنهانی

چون درخت غمگین در کویر ناکامی

شاخ و برگ من حسرت میوه ام پریشانی

هر زمان به تنهایی بادلم کنم خلوت

سایه های غم آید از درم به مهمانی

دولت جوانی را رایگان ز کف دادم

سر کشد زدل اکنون شعله ی پریشانی

زندگانی غمگین حالت قفس دارد

من در این میان دارم روزگار زندانی

نقش خستگی ها را در نگاه من بنگر

از سخن توان دانست حال دل به آسانی

 

کریمی

9384876421


بیا ابر باشیم و باهم بگرییم

بیا ابر باشیم و باهم بگرییم

بیا عهد باشیم و باهم بپاییم

بیا شمع باشیم و باهم بسوزیم

بیا ماه باشیم و با هم برآییم
                  
&

توهم چون منی خسته و دل شکسته

نه لبخند داری به لب نه کلامی

ز تیغ زبان ها ز بس زخم خوردیم

دل ما بلرزد ز بانگ سلامی

                  &

بیا تا نسیم سبک سیر باشیم

که گل را ببوییم و برگی نریزد

به نرمی ببوسیم لبهای گل را

مبادا ز گلبرگ ها ناله خیزد

                  &

بیا تا دو مرغ هم آواز باشیم

دمادم سرود محبّت بخوانیم

بیا تا به همراه مرغان طوفان

به هر موج توفنده قایق برانیم

                  &

بیا باد باشیم و طوفان برانیم

چنان رود پیچنده بی تاب باشیم

ز رخوت حذر کن که با کاهلی ها

من و تو نه دریا که مرداب باشیم


حلالم کن

 

خدانگهدار همیشه پناه قلب بی کس من

  

نرو که دیگه کس نمی شه به فریاد رس من

 

بزار که واسه آخرین بار تورو به آغوش بگیرم

 

گریه نکن عشقم الهی که واست بمیرم

  

 

خدانگهدار ای گل یاس اونجا مواظب خودت باش

 

از هم دیگه نشون نزاریم غم ما یه در یاست

 

هر دو چه مظلوم و چه غمناک خیره به چشم هم نشستیم

 

یاد تموم خاطره ها چه عهدی باهم بستیم

 

روزی اگه منو ببینی موی سیاه به سر ندارم

 

اون وقته که میفهمی بودی همه ی دار و ندارم

 

بیا قسم بخور عزیزم که بعد من عاشق نمی شی

 

قسم به اون چشای معسوم من عاشق نمی شم

 

حلالم کن اگه یه روزی حرفی زدم اشکات بریزند

 

یا این چشای هرز چشمه غریبه ها رو دیدن

 

اگه از من خیانتی بود یا که تعنه از عادتی بود

 

حلالم کن که شاید تورو من نبینم

 


احرام عشق غیر محرم نمیشود،

احرام عشق غیر محرم نمیشود،

بی بیرق و سیاهی و پرچم نمیشود .

در مجلس عزای تو ای کعبه دلم،

چشمم بدون زمزمه زمزم نمیشود.

ارکان عشق تکیه به کربلا زدند،

 


دیگر دمی به خوبی این دم نمیشود.

یک سال را به خاطر یک ماه زنده ایم،

ورنه مقام عرش معّظم نمیشود.

با ذکر یا حسین دلم دم گرفته است،


دنیای ما بدون محرم نمیشود.